عکس نوشته غمگین شعر گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید برای پروفایل

گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید

عکس نوشته گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید

با اجازه غزلى تازه فدایت کردم
بر سر سجده نه در شعر دعایت کردم
با اجازه از همه دست کشیدم امشب
و تو را از وسط جمع سَوایت کردم
با اجازه از تو و چشم و لبت مى گویم
چه کنم دست خودم نیست هوایت کردم
با اجازه تو طبیبى و منم باز مریض
تو بزن بوسه بگو باز دوایت کردم
با اجازه به خیالات خودم مى پیچم
مثلا بودى و این بار صدایت کردم
با اجازه از شما و بى اجازه از همه
بوسه بر شعر زدم باز دعایت کردم
گفته بودی که چرا خوب به پایان نرسید؟
راستش زور من ِ خسته به طوفان نرسید
گر چه گفتند بهاران برسد مال منی
قصه آخر شد و پایان زمستان نرسید

برچسب ها: