عکس نوشته شعر خدا از مهدی اخوان ثالث برای پروفایل

ای که میدانی ندارم غیر درگاهت پناهی
دیگر از من برمگردان روی خود، گاهی نگاهی

ای که میدانی ندارم غیر درگاهت پناهی

ای که میدانی ندارم غیر درگاهت پناهی
دیگر از من برمگردان روی خود، گاهی نگاهی

گشته ام مرغی که در دام خیالت لانه دارم
از گرفتاران هم، ای صیاد، پرسان باش گاهی

ماه اگر گفت “از که بود این سایه باز امشب به درگه”؟
آفتاب من! بگو “از تیره روزی بی پناهی”

پرده بالا رفت و دیدم خواب دوشین را پریشان
باز در آیینه سنبل می زدی بر زلف ماهی

زهره هم دید آن همآهنگیش را با شانه ی تو
هر چه بر گیسو کشیدی، دل کشید از شوق آهی

ای حریفان، قصه ی ما هم شنیدن دارد، امشب
نالد از بیداد عشقی، روح مسکین دادخواهی

رفتم و راهم نداد، آن شاهد بیراه و گفتم:
“میروم، اما نخواهی یافت چون من سربراهی”

ابر هم بر چشم انجم پرده ای زد، تا نماند
پرده ی بیداریم را چشم بیداری گواهی

سرنوشتم را به دست بی وفایی داد عشقم
روزگارم را سیه کرد از جفا گیسو سیاهی

از که خواهم داد بیدادی که دیدم، زانکه دانم
غیر از آن بیدادگر در شهر خوبان نیست شاهی

دارم آن دردی که دیگر روی درمان را نبیند
غم چو کوهی گشت فربه، تا شوم لاغر چو کاهی

شب گذشت و قصه ی ما همچنان دنباله دارد
غصه بسیارست، من شب را نمی بینم گناهی

پادشاه شاعران هم از دل “امید” گفت این:
“ای کمان ابرو، ترحم کن به عاشق گاه گاهی”

(شاعر: مهدی اخوان ثالث)